در حالی که هنوز قریب به 8 ماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است، موضوع اصلی روزنامهها و سایتهای خبری و تحلیلی را انتخابات تشکیل میدهد. در این میان، بسیاری از رسانهها به گمانهزنی درباره آمدن یا نیامدن برخی شخصیتهای سیاسی و یافتن رقیبی جدی برای رئیس جمهور کنونی- دکتر احمدینژاد- میپردازند استراتژی اصلاحطلبان بر ایجاد تفرقه میان اصولگرایان تخریب دولت نهم و ارائه نامزد واحد اصلاحطلب، متمرکز شده است و ... از سوی دیگر با وعده و وعیدهایی به برخی شخصیتها در جناح راست میکوشند آنها را برای مقابله با دولت نهم و یا تخریب ناخواسته تحریک کنند تا هم در اردوگاه اصولگرایان اختلاف افتد و هم شاخصترین نامزد اصولگرایی - دکتر احمدینژاد - توسط خود جریان اصولگرایان تخریب شود.
از منظر سوم، دولت نهم را در معرض بمباران تبلیغاتی قرار دادهاند تا آن را از چشم مردم بیندازند و از این راه، طریق برای خود کلاهی ببافند. با بررسی شیوههای تبلیغاتی و تخریبی اصلاحطلبان بهجوبی روشن میشود تنها ابزار مؤثری که میتواند تا حدودی تبلیغات آنها را علیه دولت نهم کارساز کند، موضوع تورم و مشکلات اقتصادی است؛ وگرنه همان مردمی که نسبت به تورم و گرانی معترضاند، بر ویژگیهای مثبت دولت ار جمله سادهزیستی، پاک دستی، مردمداری، احیای شعارهای انقلاب و اندیشههای امام(ره)، شجاعت، اقتدار بخشی و عزت دهی به نظام و ملت ایران تأکید میورزند و میگویند اگر این دولت میتوانست گرانی و تورم را هم مهار کند، دیگر ضعفی نداشت. اتفاقاً مدعیان اصلاحات نیز که این روزها در اندیشه بازگشت به قدرت بهسر میبرند، بزرگنمایی تورم و گرانی را در دستور کار قرار دادهاند تا بدینوسیله، مردم را از شرکت در انتخابات مأیوس و یا آرای آنها را به نفع جریان اصلاحات مصادره کنند.
اگر در سال 1376 به سر میبردیم و مردم تجربهای از حکومت اصلاحطلبان دراختیار نداشتند، نشان دادن درب باغ سبز ممکن بود آنها را اغفال کند؛ ولی ملت ایران دوران 8 ساله مدعیان اصلاحات را با تمام وجود، تجربه و فراز و فرودهای آن را با گوشت و پوست و خون خود لمس کردهاند؛ بحران سیاسی در کشور، انفعال در سیاست خارجی، تعلیق و توقف فناوری هستهای، تسامح و تساهل و ولنگاریهای فرهنگی، خداحافظی با شعارهای انقلاب و امام و... از یک سو و بحران اقتصادی از سوی دیگر هنوز از ذهنها پاک نشده است! البته چنانچه دولت اصلاحات در عرصههای مذکور ناموفق عمل میکرد ولی دست کم در عرصه اقتصادی، ید بیضایی از خود نشان میداد باز امیدی برای نگاه مثبت مردم به آنها بود؛ حال آنکه نیم نگاهی به عملکرد اقتصادی مدعیان اصلاحطلبی نشان میدهد آنها در این عرصه حتی ضعیفتر از دیگر عرصهها عمل کردهاند. در حالی که با در اختیار داشتن همه ابزارهای قانونی و هماهنگی کامل مجلس و دولت میتوانستند در حل معضلات اقتصادی مردم تلاش مضاعف کنند. و اکنون روایت آن چنین است.
در سال 1376 آقای خاتمی به ریاست جمهوری رسید و کابینه وی از مجلس پنجم - که مربوط به جریان راست بود- به طور کامل رای اعتماد گرفت و نسبت به لوایح پیشنهادی دولت نیز هماهنگی کامل داشت. در سال 1379 حزب مشارکت و سازمان مجاهدین اکثریت کرسیهای مجلس ششم را به دست گرفتند و دو قوه مقننه و مجریه به طور هماهنگ در اختیار جبهه دوم خرداد قرار گرفت و تا سال 83 این فرصت در اختیار آنان بود، گذشته از آنکه با انجام انتخابات شوراها، امکانات شهرداریها در سراسر کشور نیز به خدمت آنها در آمد و به عبارت دیگر همه فرصتهای خدمت برای مدعیان اصلاحات فراهم شد. برای به ترسیم کشیدن شرایط اقتصادی آن روزها کافی است به دو سه نمونه از مسائلی که در کشور اتفاق میافتاد اشاره کنیم:
1- «دانشآموز سال پنجم ابتدایی یکی از روستاهای کرمانشاه که قصد داشت به همراه همکلاسیهایش به اردو برود، از پدر و مادر خود مبلغ 500 تومان درخواست کرده بود که والدین او به دلیل فقر مالی، نتوانسته بودند این مبلغ را به دانشآموز پرداخت نمایند. وی که عقده این جریان را به دل داشت، شب هنگام وقتی همه خواب بودند، منزل و تمام اعضای خانواده را به آتش کشید»(1)
2- آقای شیخ، نماینده اندیمشک که رئیس مجلس سنی مجلس ششم بود، در نطق آغازین خود در مجلس جریانی را ذکر کرد که هم خودش اشک ریخت و هم اشک خیلیها را در آورد. او نامه یک کودک روستایی از روستاهای منطقه خودش را برای نمایندگان خواند. آن کودک در نامهاش نوشته بود: پدرم بیمار است و هزینه زندگی ما از طریق یک بز شیرده و رختشویی مادرم در خانههای مردم تأمین میشد که مدتی پیش آن بز شیرده مرد و مادرم نیز در حال بیماری است؛ شما بگویید ما هزینه زندگیمان را چگونه تأمین کنیم؟!
3- بر اساس گزارش تکان دهنده وزارت صنایع و معادن در تاریخ 15/11/79، حدود 2500 واحد تولیدی، تعطیل و یا با بحران مواجه شده است. از این 2500 واحد، تعداد 1484 واحد تعطیل؛ 261 واحد دارای مشکل فروش، 398 واحد دارای مشکل نقدینگی، 63 واحد مشکلات حقوقی، 103 واحد دارای مشکل مدیریتی و 161 واحد دارای مشکل فرسودگی ماشین آلات بوده است.(2)
4- تعداد بیکاران سال 75، 456/1 میلیون نفر بودهاند که در سال 76 به 957/1 میلیون نفر، در سال 77 به 552/1 میلیون نفر در سال 78 به 935/2 و در سال 79 به 41/3 میلیون نفر رسید. (طبق آمار رسمی سازمان مدیریت و برنامهریزی)؛ یعنی نرخ بیکاری از 1/9 درصد در سال 75 به 48/12، 10/45، 13/13، 28/14 درصد در سالهای 76 تا 79 افزایش یافته است. در این میان، 38/4 درصد بیکاران در سال 76، افراد تحصیل کرده بودهاند که در سالهای بعد به 45/6 درصد و 90/7 درصد رسیده است. (3)
در چنین شرایطی بود که مقام معظم رهبری اولویت اول مجلس ششم را ایجاد اشتغال و حل معضل تورم و گرانی دانستند و فرمودند: مسأله اشتغال، مسأله ارزش پول ملی، مسأله امنیت، مسأله گرانی و... از مسائلی است که برای پرداختن به آنها از همه فرصتها باید بهره جست.(4)
با هماهنگی به عملکرد دوران طلایی 79 تا 83 که همه امکانات در دست اصلاحطلبان بود، روشن میشود که به این مسأله اصلی مردم چندان توجه نشد و اکثریت وقت مجلس و دولت صرف درگیریهای سیاسی و دعواهای حزبی و گروهی شد! و این در حالی بود که افراد شاخص اصلاحات، خود به این واقعیت معترف بودند که مهمترین دغدغه و مشکل مردم اقتصادی است: آقای خاتمی رئیس جمهور سابق در سال 1380 خطاب به اصلاحطلبان گفت: بر اساس نظر سنجیها 80 درصد مشکلات مردم اقتصادی است.(5) دبیرکل حزب مشارکت نیز با اعتراف به این نکته، اظهار داشت «بیشترین انتقادات در زمینه مسائل اقتصادی است(.)6)
رئیس مجلس ششم جناب آقای کروبی هم تورم و گرانی را وحشت انگیز دانست.(7)
با وجود این اعترافهای، نه دولت آقای خاتمی و نه مجلس ششم هیچ کدام برنامهای برای حل مشکلات مردم ارائه نکردند و فرصتهای مجلس و دولت صرف مسائل انحرافی شد. بهطوری که مقدمیزاد، عضو فراکسیون جبهه دوم خرداد، به این نکته توجه داد که مشکلات مردم چیز دیگری است و ما در حال دعوا بر سر افزایش اختیارات رئیس جمهور یا قانون انتخاباتیم(!8) و محمد هاشمی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران، مسؤولیت بیکاری، گرانی و عدم امنیت اجتماعی را متوجه دولت و مجلس دانست و گفت: بر اساس نظر سنجی (داخلی حزب مشارکت) فقط 6/2 درصد از مردم، مشکلات و خواستههایشان مربوط به مسائل سیاسی بود، در مقابل 94 درصد از پاسخگویان مطالبات و مشکلاتشان را مسائل بیکاری، تورم و گرانی و عدم امنیت اجتماعی ذکر کردهاند که مسؤول و متولی اغلب یا همه موارد فوق مستقیماً متوجه دولت و مجلس است.(9)» آقای محمد رضایی، عضو فراکسیون جبهه دوم خرداد، نیز عامل اصلی گرانی و مشکلات را زد و بندهای سیاسی دولت و مجلس اصلاحات دانسته، گفت: وزرای کابینه به دلیل پارهای از ملاحظات سیاسی و زد و بندهای اقتصادی برخی نمایندگان که در قبال پشتوانههای مالی و حزبی وارد مجلس شدهاند، از استیضاح مصون ماندهاند و متأسفانه مجلس از دولت درباره گرانی توضیح نمیخواهد... باید وزیران اقتصادی و تیم اقتصادی کابینه خاتمی به مجلس فراخوانده شده و از گردونه خارج شوند و اگر مجلس این کار را نکند، مردم سزای سکوت مجلس مقابل ضعف کابینه دولت را خواهند داد..(10)
آقای کروبی هم با هشدار به اصلاحطلبان اظهار داشت: مردم از عملکرد ما بسیار ناراضی هستند. آنان با مشکلات اقتصادی و معیشتی، فرهنگی و سیاسی متعددی مواجهاند.(11) آقای آرمین، عضو سازمان مجاهدین و فراکسیون جبهه مشارکت، مهمترین عامل ضعف عملکرد اقتصادی را بی برنامگی دانست و گفت: «دولت و مجلس، مدیریت اجرایی قوی ندارند. میان توقعات مردم و توان نیروهای اصلاحگرا در زمینه پاسخگویی فاصله زیادی وجود دارد(12) و میردامادی، عضو فراکسیون جبهه مشارکت، اظهار داشت: اصلاحطلبان هیچ برنامهای نداشتند.»(13)
به هر حال، اصلاحطلبان که به ناتوانی و ناکار آمدی خود در اداره کشور به ویژه در مسائل اقتصادی معترفند، اکنون با کدام انگیزه برای بازگشت به قدرت تلاش میکنند. اگر آن روزها دو قوه مهم کشور را در اختیار داشتند، امروز با به دست گرفتن قوه مجریه بدون قوه مقننه به کدام هنرنمایی خواهند پرداخت؟! این در حالی است که مدعیان اصلاحات در 8 سال حاکمیتشان هیچگاه حاضر به ارائه چند سطر برنامه اقتصادی نشدند و تاکنون نیز برنامهای برای اداره کشور و ایجاد تحول اقتصادی ارائه نکردهاند. طبیعی است چنانچه آنها بخواهند مانند گذشته وارد عرصه شوند و ضعفها و ناتوانیهاییشان را با شعار هر 9 روز یک بحران! به گردن دیگران بیندازند، مردم به آنان اعتماد نخواهند کرد. ولی چنانچه برنامه جامعی در همه زمینهها اعم از فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، دینی، سیاست خارجی- ارائه کنند و برنامهشان کپی از روی دست دیگران نباشد، احتمال اقبال عمومی هر چند بهصورت ضعیف وجود دارد.
پینوشتها
1. روزنامه جمهوری اسلامی، 28/2/79، ص 2
2. کتاب مجلس ششم از نگاه اصلاحطلبان، ص 12
3. همان، ص 12
4. همان، 8/3/79، ص 14
5. همبستگی، 3/4/80
6. کیهان، 19/2/80، ص 2
7. همان، 10/5/79، ص 1
8. همان، 23/7/81، ص 2
9. همان، 15/2/81، ص 14
10. رسالت، 20/3/82، ص4
11. سیاست روز، 28/11/81، ص 2
12. رسالت، 30/7/79، ص3
13. همان، 2/9/79، ص 3 ص4
11. سیاست روز، 28/11/81، ص 2 12. رسالت، 30/7/79، ص3
13. همان، 2/9/79، ص
منبع